۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

نقد ترجمه؛ امکان یا امتناع؟- بخش اول


هیچ ترجمه‌ای بدون اشکال نیست. مترجم هم مانند همه‌ی ما حق دارد بعضی‌وقت‌ها دقتش پایین بیاید و دچار اشتباه شود. حتی برجسته‌ترین مترجمان نیز از این قاعده مستثنا نیستند و کمتر کتاب ترجمه‌ای را می‌توان یافت که ترجمه‌اش هیچ اشتباهی نداشته باشد. اما این حرف به این معنا نیست که نقد ترجمه عملی بی‌فایده و غیر ممکن است و یا تنها راه نشان دادن اشکالات یک ترجمه، ترجمه‌ی مجدد متن اصلی است. در واقع، این ادعا هم – درست مانند نگره‌ی تسلط - یکی از بی‌شمار ادعاهای پوچ و بسیار خطرناک دنیای ترجمه است که باید تمام قد در مقابل آن ایستاد. دلایل متعددی در نادرستی این ادعا وجود دارد. بدیهی‌ترین آن‌ها این است که چنین کاری عملا غیر ممکن است و به لشکری به اندازه‌ی لشکر سلم و تور و عمری به اندازه‌ی عمر نوح نیاز دارد! اما به نظرم مهمترین دلیل نادرستی آن این است که پذیرش آن باعث ظلمی آشکار به خوانندگان می‌شود. زیرا کاملا پیداست که کمتر کسی حاضر می‌شود به این قاعده‌ی دشوار تن دهد و برای نشان دادن اشکالات یک ترجمه – که نیاز به صرف زمان خیلی زیادی ندارد – کار و زندگی‌اش را کنار بگذارد و تمام متن اصلی را از بای بسم‌الله تا تای تمت از نو ترجمه کند. در نتیجه، سره از ناسره جدا نمی‌شود و خواندنی و بی‌ارزش کنار هم قرار می‌گیرند. پس مترجم کارنابلد و مدعی می‌تواند همچنان در فضای نشر جولان دهد و قراردادهای تازه ببندد و کتاب‌های ارزشمند را به‌اصطلاح خراب کند. مخاطب نیز نمی‌تواند از پیش بداند که فلان کتابِ ترجمه ارزش خریدن و خواندن دارد یا نه. نتیجه‌ی طبیعی این آشفته‌بازار این است که کتاب‌های بی‌ارزش به چاپ‌های سوم و چهارم و پنجم برسند و مترجمان ناشی و پرادعا به آلوده کردن فضای نشر ادامه دهند. پیامد ناگزیر این وضع هم بی‌اعتمادی اکثریت کتابخوانان به کتابِ ترجمه است؛ چیزی که همین‌الان هم شاهدش هستیم.

خب، حالا که اشتباه امری ناگزیر و اجتناب‌ناپذیر است و هیچ مترجمی نیست که گاهی‌وقت‌ها دچار اشتباه نشده باشد - و از طرف دیگر نگره‌ی ترجمه‌ی مجدد هم خطرات بسیاری دارد – راه‌حل چیست؟ چطور می‌توانیم سره را از ناسره و مترجم خوب را از مترجم کارنابلد جدا کنیم؟ چطور می‌توانیم به این آشفته‌بازار کنونی خاتمه دهیم که مترجمان کارنابلد با ناشران معتبر قراردادهای متعدد می‌بندند و ترجمه‌های بی‌ارزش آن‌ها به چاپ‌های متعدد می‌رسد؟ چطور می‌توانیم با شناساندن مترجمان خوب و مترجمان بد به مخاطبان، به آن‌ها کمک کنیم تصمیمات بهتری بگیرند و کتاب‌های بهتری بخرند و به‌اصطلاح پولشان را دور نریزند؟ چطور می‌توانیم جلوی خراب شدن کتاب‌های ارزشمند را بگیریم؟
به نظرم می‌آید که چاره‌ی کار در کنار گذاشتن تمام‌وکمال نگره‌ی ترجمه‌ی مجدد و تعریف معیاری عملی‌تر و شدنی‌تر برای نقد ترجمه است. معیاری عملی و در عین حال منصفانه که ضعف‌های ذاتی و طبیعی مترجم را – به عنوان انسان - به رسمیت بشناسد و در عین حال به ما کمک کند تا سر و سامانی به فضای نشر بدهیم و مانع از آن شویم که مترجمان ناشی و ناشران غیر مسئول به آلوده کردن فضا و فریب مخاطب ادامه دهند...
به نظرم می‌آید که نیازمند معیاری هستیم برای تفکیک میان اشتباهات طبیعی/ناگزیر و اشتباهات غیرقابل اغماض. اشتباهات طبیعی آنهایی‌اند که ناگزیر به هر ترجمه‌ای راه پیدا می‌کنند و می‌توان آن‌ها را نادیده گرفت، زیرا معمولا ربط چندانی به سواد مترجم ندارند. در مقابل اشتباهات غیرقابل اغماض آنهایی‌اند که خبر از مشکلات عمیق‌تر و حادتری می‌دهند – مثل بی‌سوادی مترجم یا رفتار غیر مسئولانه‌ی ناشر. طبیعتا نباید چنین مترجم و ناشری را بخشید. طبیعتا باید کمر به بی‌آبرو کردن این ناشر و مترجم بست...
[ این بحث ادامه دارد ]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر