۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

ترجمه بازتاب روحیات مترجم در لحظه است

ترجمه یک فرآیند خلاقه است و کاملا به روحیات مترجم در لحظه بستگی دارد. به همین دلیل می اندیشم که دلیلی ندارد ترجمه ی یک اثر حجیم – حتی شاید کوچک – را بر اساس یکدستی آن ارزیابی کنیم. به راستی... چرا ترجمه ی یک کتاب 500 صفحه ای باید یک دست باشد؟ مگر نویسنده / مترجم / حتی خواننده  در تمام دوران طولانی نوشتن / ترجمه کردن / خواندن حال و روز یکسانی داشته اند؟ انگار آدم ماشینی یا.... چوب!

توضیح بدهم که منظورم کیفیت ترجمه نیست. طبیعتا معتقدم که ملاک های مشخصی برای ارزیابی کیفیت یک ترجمه وجود دارد / باید وجود داشته باشد. و ما باید دو دستی به این ملاک های روشن و همه فهم بچسبیم و رهایشان نکنیم. زیرا تمام خودکامه گان / بی هنران چشم امیدشان به از بین رفتن همین ملاک های روشن / قوانین مکتوب و در دسترس است. به یاد می آورم گفت و گوی فراریان برتولت برشت را... شاید فصل اول که در مورد قهوه و آبجوهای تقلبی حرف می زنند. گفت و گوی درخشانی است.

اما برگردیم به بحث... بله. صحبت در باب بالا و پایین شدن کیفیت ترجمه نیست، بلکه سلیقه ی مترجم است در لحن/ برگردان نام ها / استفاده از زبان معیار یا عامیانه / پاورقی زدن یا نزدن و چیزهایی از این قبیل.
مهم این است که مترجم تا وقتی وارد کار دشوار ترجمه / بازنویسی نشود نمی تواند بفهمد که ایده هایش – که از خواندن متن اصلی در زبان مبدا به دست آمده اند – هنگام دست و پنجه نرم کردن با زبان مقصد نیز کار می کنند و جذابیت خود را تا انتها ادامه می دهند یا خیر. بقیه را نمی دانم اما در مورد خودم بارها رخ داده است که در اواسط کار در تکنیک هایم برای برگردان متن تجدید نظر اساسی کرده ام... ترجمه را با لحنی شروع کرده ام. پنچاه / صد / حتی بیشتر صفحه ادامه داده ام و کم کم دیده ام  بعضی ایده ها دیگر جذابیتشان را برایم از دست داده اند و شاید متن اصلی تغییر کرده... نمی دانم!
پس کاملا امکان دارد که مترجم کارش را با ایده ها و تصوراتی آغاز کند و در اواسط کار ایده هایی تازه و تکنیک هایی نو و متفاوت به ذهنش برسد. در این حالت او کاملا این حق را دارد که ادامه کار را به سبک جدید ترجمه کند و البته کاری به قبلی ها نداشته باشد...
چنین چیزی را در ترجمه ی کیوساکی کاملا تجربه کرده ام.... هرچقدر که پیش می روم ایده های تازه ای به ذهنم می رسد. طبیعتا ضروری می بینم که این ایده ها را اجرا کنم. اما در عین حال احساس نمی کنم نیازی به بازبینی فصل های قبلی باشد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر